رمان زیبای "کلیدر"
در فاصله 54 کیلومتری کنار جاده سبزوار- نیشابور، روی تابلویی سنگی نام روستای کلیدر حک شده است. پهندشتی که روستاهای کوچکتری چون زعفرانیه، قلعه چمن، کال خونی، قلعه میدان، هاشم آباد، باغجرد، سنگرد و ... را در خود گرفته است. پهندشتی که زندگی و سرنوشت افسانه ای مردمانش در مقطع مهمی از تاریخ سیاسی ی ایران، (سالهای ۲۷- ۱۳۲۵) توجه نویسنده بزرگ رمان فارسی، محمود دولت آبادی را به خود جلب کرد، تا او سالهای طولانی را صرف نوشتن رمانی در سه هزار صفحه و ده مجلد، براساس داستانی حقیقی تألیف و منتشر کند. دولت آبادی در رمان عظیم خود کِلیدَر، با آفرینش گل محمد، و مضمون مقابله با ظلم، دست بر روی احساسات خفته مردم پهندشت کلیدر و دیگر نقاط ایران گذاشت. شخصیتی که خاطره دادخواهی و کشته شدنش به دست حکومتی ها هنوز در اذهان مردم هست و چه بسیار زنان خراسانی که از زبان مادر گل محمد شعرهایی را موقع ریستن پشم و پنبه، دروی گندم، یا خواندن لالایی، زیر لب زمزمه می کنند.
کو جرق و جرق شمشیرت ننه گُل محمد
کو درق و درق هفت تیرت ننه گل محمد
کو اجاقت، کو اتاقت، ننه گل محمد
کــو برارای قلچمــاقــت، ننه گل محمد
او تخم مرغا لای نونت ننه گل محمد
آخر نرفته نیــش جونت ننه گـل محمـــــد
قت بلندت شوه رف ننه گل محمد
زن قشنگت بیوه رف ننه گل محمـــد
فشنگ د بند قطار، قطار ننه گل محمد
وخ بار به جنگ سبزوار ننه گل محمد
اعضای محترم می توانند رمان "کلیدر "را از کتابخانه عطاملک جوینی به امانت بگیرند!!!
مارال ، نو دختری از عشایر کردِ ساکن خراسان به شهر میآید تا پدرش عبدوس و نامزدش دلاور را که به جرم شرکت در قتل زندانی هستند، ملاقات کند.
مارال در طول یک سالی که پدر و نامزدش به حبس بودند ،زندگانی سختی را از سر گذرانده. خشکسالی دام هایشان را به کام نابودی کشانده و مادر مارال را به بستر بیماری .
مادر در بستر بیماری اسیر چنگال مرگ شده و مارال اکنون یکه مانده است.به همین علت تصمیم به کوچ به سوی عمهاش بلقیس، همسر کلمیشی به کلاته سوزنده دارد. خانوار کلمیشی مثل بیشتر ایلیاتیهای آن سامان بین منطقه کلیدر و قلعهها و کلاتههای پراکنده آن نواحی در فصل های گوناگون، در رفت و آمدند.
مارال درخانواده عمه اش به خوبی پذیرفته میشود و روز بعد برای درو کردن کشتگاه کوچک خانواده با آنها همراه میشود. همان روز گل محمد (پسر بلقیس) با دایی خود مدیار و چند تن دیگر از اعضای خانواده همراه میشود تا صوقی خواهرزاده حاج حسین چارگوشلی را که مدیار عاشق اوست، از خانه حاج حسین بدزدند. صوقی نامزد نادعلی پسر حاج حسین است. در غیبت مردان خانواده، شیرو (دختر جوان بلقیس) فکر فرار با ماهدرویش –جوانی که هرسال برای روضهخوانی و شمایلگردانی به سیاه چادرها میآید- را در سر دارد.
خانواده بعد از درو کردن کشت دیم کمحاصل خود در سوزنده به چادرها برمیگردند و وقتی با بیماری گوسفندها روبرو میشوند، گلمحمد برای گرفتن کمک از ادارههای دولتی به سبزوار میرود، اما هیچ ادارهای به او توجهی نمیکند و او خسته و ناامید به چادرها برمیگردد و ناچار میشود از بابقلی بندار مباشر ارباب آلاجاقی که در قلعهچمن دکانی دارد، مقداری آذوقه قرض بگیرد.. ..
کِلیدَر نام رمانی به قلم استاد محمود دولت آبادی است.اگر زبان به تحسین بگشائیم و رمان کلیدر را در رده ی سه رمان برتر زبان فارسی قرار دهیم، بی گمان اغراق نکرده ایم.
این رمان شامل ۱۰ جلد است که در پنج مجلد توسط نشر فرهنگ معاصر تجدید چاپ شده است.
این رمان در فاصله سال های 1347 تا 1362 نگارش یافته است به قول خود نویسنده « بیان حماسی یک واقعیت در کشور ما است که باید بازگو و ثبت تاریخی میشد.»
نظرات شما عزیزان:
[ شنبه 9 شهريور 1392برچسب:کلیدر,رمان کلیدر,محموددولت آبادی,نقد رمان,کتابخانه عطاملک جوینی,,
] [ 12:34 ] [ ،سعید فیضی، ][